برشی از غزل حضرت سعدی 


ما گدایان خیل سلطانیم 

شهربند هوای جانانیم 


بنده را نام خویشتن نبود 

هر چه ما را لقب دهند آنیم 


گر برانند و گر ببخشایند 

ره به جای دگر نمی دانیم 


چون دلارام می زند شمشیر 

سر ببازیم و رخ نگردانیم 


دوستان در هوای صحبت یار 

زر فشانند و ما سر افشانیم 


مر خداوند عقل و دانش را 

عیب ما گو مکن که نادانیم 


هرچه گفتیم جز حکایت دوست 

در همه عمر از آن پشیمانیم 


سعدیا بی وجود صحبت یار 

همه عالم به هیچ نستانیم 


ترک جان عزیز بتوان گفت 

ترک یار عزیز نتوانیم 


التماس دعا :) 


من همه در حکم تو ام تو همه در خون منی :) قسمت دوم

خود شکن آیینه شکستن خطاست / قسمت اول

آینه ضمیر من جز تو نمی دهد نشان :)

جای ,گر ,ترک ,دگر ,نمی ,یار  ,جای دگر ,صحبت یار  ,به جای ,دگر نمی ,ره به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای فیلم و سریال ممتد بلاگ فروشگاه اینترنتی علم نوین اهمیت غذایی دانافایل چاپ کتاب ارزان قیمت از سراسر ایران دیزل ژنراتور