گل نرگس



قسمت دوم / ساحت های نفوس انسان و مراحل کلی تزکیه نفس 



انسان سه ساحت وجودی دارد : طبیعی(حیوانی) ، عقلانی (انسانی) و الٰهی یا عرفانی . 

انسان ابتدا یک موجود طبیعی است و حیوانیت بالفعل دارد . حرکت انسان از یک موجود طبیعی به سمت احیاء عقل و انسانیت و تقویت بعد عرفانی به کمک عقل و تفکر را تهذیب نفس می گویند . 

کمال نهایی = هویت الهی 

غایت = نجات از هلاکت 

خودسازی = حرکت به سوی پرهیزگاری 


نکته : بایستی توجه داشت خودشناسی ؛ مقدمه خودسازی است ‌ . 

و خود» مجموعه ای است از توانایی ها و گرایش ها که کمال آن قرب الهی است . 

خودسازی = اصلاح خود (نفس)

(فی المثل در هر شخص رذایلی اخلاقی وجود دارد و بعضاً اشخاص ذاتاً حسود یا بدبین ، یا حریص یا زودجوش و . هستند یا بعضاً اشخاص گرایش پیدا می کنند به صفاتی مانند دروغ گویی ، ی و . که این صفات بایستی در شخص اصلاح شود و به این عمل تهذیب نفس (پاک سازی درون) می گویند .


امام صادق (ع) می فرمایند : نفست را چون دشمنی شمار که با آن جنگ می کنی.»

وسائل الشیعه / حر عاملی 


مراحل تذکیه نفس : 


۱) مرحله ی تخلیه : پیراستن باطن از رذایل نفسانی و خارج شدن از اطاعت شهوات و غضب .


۲) جلای نفس : مطابق ساختن اعمال و ظواهر با آداب شرعی . یعنی انجام واجبات و ترک محرمات ، و عمل به مسحبات و ترک مکروهات .


۳) آراستن : آراستن باطن به فضایل و کمالات معنوی و اخلاق و صفات الٰهی . 


۴) سلوک : فانی شدن روح از خود در شهود حق ؛ این مرحله را فنا نیز می نامند .


نکته : هر کدام از این مراحل خود دارای مراحل و منازلی است که شمار آن ها به بیش از سی می رسد . 


نکته ۲ (مهم) : ائمه میانبُرِ (راهی که زودتر به انجام می رساند) قرب الی اللّٰه هستند / از مفاهیم بیانات آیت اللّٰه بهجت . 


نکته ۳ : خودسازی جهاد اکبر است (پیامبر (ص)) . و مقدمه ای است که شهدا و صالحین برای شهادت و فدا شدن در راه حق و محبوب طی کردند .


#ادامه_دارد 




قسمت نخست / آشنایی با نفس و قوای آن 


امام علی (ع) نفس تو نزدیک ترین دشمن تو است . (غررالحکم / حدیث 9957)

بنابر حدیث فوق از امیر مومنان (ع) شناخت نفس ؛ نوعی دشمن شناسی است و برای غلبه بر دشمن بایستی ابتدا او را به درستی شناخت . 


نفس در لغت به معنی جان ، روح ، روان و نشاندهنده زنده بودن است (دهخدا) . 

در علوم اسلامی و قرآنی ، به عنوان جهت دهنده حرکت و اندیشه آدمی و مسبب بسیاری از کردار و رفتار معرفی می شود .

 قرآن کریم انسان را دارای پنج نفس معرفی نموده است ، به نظر فلاسفه می توان گفت : نفس انسان یکی است ولی چهار جلوه و عمل از خودش نشان می دهد.» 

اسامی نفوس آدمی : 

۱) نفس ناطقه : همان غریزه ی آدمی است که از هنگام تولد تا دو یا سه سالگی و پیش از شکل گیری فهم و تفکر همراه آدمی است . 

۲) نفس امّاره (روان بدفرما) : نفس امّاره انسان را به سوی کار های ناپسند هدایت می کند و نفسی خودخواه است (آیه 53 سوره ی یوسف اشاره شده است). 

۳) نفس لوّامه (روان سرزنشگر) : انسان را به سبب اعمال ناپسند سرزنش می کند (از آن به وجدان نیز تعبیر شده است) بر اثر بی توجهی و تکرار کردار ناپسند و گناهان ، این نفس کارکرد خود را از دست می دهد (در آیه 2 سوره قیامت به آن اشاره شده است) 

4) نفس مُلهَمه (روان الهام گیرنده) : موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام می شود (در آیه 27 سوره فجر به آن اشاره شده است) 

۵) نفس مُطمئنّه (روان بی گمان) : نفسی است متصل به خداوند و به واسطه این پیوند دارای اطمینان است . کسی که این نفس در وی بیدار می شود ، راه و روش خود را می یابد و پی یقین حرکت می کند . چنین نفسی از عمل باطل تُهی است . 


نکته : معمولاً بیشتر انسان ها طی روزگار میان نفس امّاره و نفس لوّامه باقی می مانند . ولیکن با تزکیه نفس افراد می توانند از این دو نفس عبور و به نفوس ملهمه» و مطمئنّه» برسند ؛ که مرحله ای است والاتر . 


نکته ۲ : در بعضی منابع از نفسی با عنوان مسوله» نیز یاد شده است که به آن نپرداختیم . 


نکته ۳ : در روایات و نوشته های اسلامی از نفوس دیگری مانند : نفس راضیه (نفسی که از هر آنچه بر او می گذرد خرسند است (رضیتُ برضایک)) ، نفس مرضیه (نفسی که خدا از او خرسند است) و نفس صافیه (نفسی که به کمال رسیده است) نیز یاد شده است . 


همچنین نفس داری پنج قوه است : 


۱) غاذیه(مربوط به تغذیه بدن) 


۲) حاسه(دیدن و شنیدن و بوییدن و .)


۳) متخلیه(شاید بشود گفت : قوه ی خیال/ پدیده آورنده اشیائی که وجود خارجی ندارند با تصرف در صورت های حسی) 


۴) نزوعیه (نیروی شوق و کراهت ؛ به پدیده هایی همچون خشم و ترس و خشنودی و . می انجامد)


۵) ناطقه (قوه تعقل و اندیشه / زشت و زیبا را جدا می سازد / به نظری و عملی تقسیم می شود)

#ادامه_دارد


شهید مدافع حرم


 

گاهی به این فکر می کنم که از بعضی از ما آدم ها اگه خدا رو بگیری ؛ دیگه هیچکس و هیچ چیز نداریم ، حتی شاید بعضی هامون بیمار بشیم و بعضی بمیریم .! 

ولی علارقم وابستگی و دلبستگی مون شاید چندان مطیع و عبد پروردگار نباشیم (خودم رو عرض می کنم) ! چون نفس» مون سرکشه .

با دو-سه نفر از دوستان بلاگر صحبت کردم و قرار بر اینه مطالبی با موضوع تزکیه نفس و ترک اخلاق های ناپسند رو در وب هامون منتشر کنیم و مطالب هم در چندین قسمت آماده هستن و فقط بایستی منتشر بشن . انشاءاللّٰه با یاری پروردگار و نظر لطف حضرت حجت (عج) و همراهی دوستان بلاگر . #تزکیه_نفس_با_نیت_تعجیل_در_فرج

انشاءاللّٰه به زودی اخبار تکمیلی رو خدمت تون عرض می کنم . سپاس :) 

 

پ ن : در حدیث عکس فوق تدبّر فرمایید :) 

 

 


بسم اللّٰه الرحمن الرحیم 

 

هرچند که آرومم و رضایت دارم ؛ ولی ​​​​​یه طوری خسته ام که فقط لازم دارم چشمام رو ببندم و وقتی باز می کنم . .

اصلاً گاهی اوقات فاصله و اندوهی که در پِی داره می تونه آدم رو پیر کنه و اینجاست که به فواید غفلت» پی می بریم . شاید هم در نهایت جغرافیا و فاصله بی معنیه و ما متوجه نیستیم .

و روزی می رسد که . . [1]

 

[1] محتوای پیش از سه نقطه ی پاراگرافِ نخست و پاراگراف انتهایی پاک شده است . 

 

پ ن ۱ : شاید این پست از اول برای منتشر نشدن بود :)

پ ن ۲ : ما زلت احبک و حنینی الیکِ یقتلنی / محمود درویش :) 

​​​​​

#پست_یحتمل_موقت


برشی از غزل حضرت سعدی 


ما گدایان خیل سلطانیم 

شهربند هوای جانانیم 


بنده را نام خویشتن نبود 

هر چه ما را لقب دهند آنیم 


گر برانند و گر ببخشایند 

ره به جای دگر نمی دانیم 


چون دلارام می زند شمشیر 

سر ببازیم و رخ نگردانیم 


دوستان در هوای صحبت یار 

زر فشانند و ما سر افشانیم 


مر خداوند عقل و دانش را 

عیب ما گو مکن که نادانیم 


هرچه گفتیم جز حکایت دوست 

در همه عمر از آن پشیمانیم 


سعدیا بی وجود صحبت یار 

همه عالم به هیچ نستانیم 


ترک جان عزیز بتوان گفت 

ترک یار عزیز نتوانیم 


التماس دعا :) 



 

 

بسم اللّٰه الرحمن الرحیم

 

گر چه در چشمان تو عمری فقط تردید بود 

آنچه در قلبم همیشه داشتم امّید بود 

 

توی دنیا لحظه ای را با تو بودم ، بعد آن 

تا قیامت بر سر آن لحظه ها تشدید بود 

 

با تو شیطان هم خیال سجده دارد در سرش 

ما همه سیّاره و چشمان تو خورشید بود

 

بس که شیرین است و خوش موسیقی گفتار تو 

هر زمان نام مرا بردی همان دم عید بود

 

زیر بار وسوسه این توبه را خواهم شکست 

بی گمان لب هایت آن میوه که حوّا چید بود 

 

با سخن چینان بگویید او نمی افتد ز چشم 

او تمام آنچه که چشمان من می دید بود

 

توی خوابم دیده ام لب های تو پژمرده است 

بی گمان تعبیر خوابم نیل می خشکید» بود 

 

زندگی دور از تو عمری بازی ام داده است ؛ باز 

آنچه در قلبم همیشه داشتم امیّد بود 

 

"محمدرضا مهدیزاده"

 

پ ن : بیش از دو سال پیش این غزل رو سرودم ، بیت مطلع و مقطع و چهارم رو فی الحال و هنگام ویرایش به غزل اضافه کردم . هر چند هنوز نیاز به ویرایش داره . 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبری و آموزشی طراحی سایت ، سئو ،تبلیغات در گوگل وبلاگ مختار محمدیان اندیشه‌ورزان learnwordpress ELECTRICAL EDUCATION پکیج های قالب فارسی ربات خرید سهام | ربات عرضه اولیه | ربات سرخطی بورس چیدمان24 خلاصه راهنمای بکارگیری استاندارد حسابداری شماره ۱۶